====اشعار غمگین==== .

کاش ... کاش همان کودکی بودم که حرفهایش را از نگاهش میتوان خواند ...

اما اکنون اگر فریاد هم بزنم کسی نمی شنود

 

دلخوش کرده ام که سکوت کرده ام ...

 

سکوت پر بهتر از فریاد توخالیست !!!

 

دنیا راببین ... بچه بودیم از آسمان باران می آمد ،

بزرگ شده ام از چشمهایمان می آید ...

بچه بودیم درد دل را با هزار ناله می گفتیم ، همه می فهمیدند ...

بزرگ شده ایم ، درد دل را به صد زبان می گوییم ،

اما هیچ کسی نمی فهمد ...

 

 

 

 

 

امروز خدایی کردم !

امروز عروسک چوبیم رو نگاه کردم و خدایی کردم...

آدمک کوچکی که تقریبا هفت سال پیش تنها با یک کارد از دل یه تکه چوب کوچک درش آوردم ...

آره، حرکتش دادم و خدایی کردم ...

و چه حس غرور آمیزی،

بردمش لب پنجره ...

آروم گرفتمش بیرون ...

تمام وجودش دست من بود ...

اینکه بندازمش یا نه!

اما نه، دوستش دارم ...

به اندازه جزیی از خودم ...

پس آروم در حالی که می آوردمش داخل بهش گفتم:

بیچاره!

خدای تو خودش خدا داره ...

خوش به حال خودم که خدای من... خدائی نداره !!

 

 

 

 

 

 

یاد دارم هنوز

با تو حکایتی دگر را

وزمزمه های اشک آلود

به مقیاس قفسی که درآنم

 

یاد دارم دل را

که سربلند بود

و سینه را

که یارای حجم نفسش نبود

 

یاد دارم بی کسی را

و حس را

که او

هست و خواهد آمد

 

یاد دارم سیاوشانه ترین عاشقی را

و اندوه ماندن

که باید

به حرمت آب و آفتاب

 

یاد دارم هرچه نگاه بود

هرچه تپش بود

هرچه اشتیاق

دویدن

هراس

امید

و

نگاه آخرین را

در اولین روز آفتاب

 

یاد دارم بندر را

و لنجی که مرا برد به نهایت نفس

آرام

بی صدا

و رامین وار

گریستن

درشبانه های آغاز

 

همه

هرچه بود

و هست

و خواهد بود را

به یاد دارم

 

 

 

 

 

 

سلام ای نازنین ، باز نامه دادم

نمیره قصه عشقت ز یادم

تو رو تنها گذاشتم با دل تنگ

که نفرین بر من و بر این دل سنگ

***

 

تو اونجا و من اینجا بی قرارت

برم قربون اون قول و قرارت

گذاشتی عمرتو پای دل من

نشستی پای حرفای دل من

***

 

نرنجیدی تو از امروز و فردام

نترسیدی که من این سوی دنیام

منو شرمنده کردی با محبت

که دیدار تو شد اسمش زیارت

... زیارت

... زیارت

 

 

 

 

 

 

 

شاخه رز قرمز من زیر درخت سر پیچ گم شده

زرشکی پیرهنتم تو سرخی رنگ چشام گم شده

به انتظار دیدنت آینه رو شکوندم

یه دسته نرگس رو به جات ، به جای اون نشوندم

***

 

صدات زدم عزیزکم ، آینه رو نمی خوام

چهره حتی خودمو به جای تو نمی خوام

هیچی آخه دیدنی نیست ، بیا فدای چشمات

بیا شبم صبح نمیشه ، جز به دم نفسهات

***

 

روزگار غریبی است ...

***

 

برای دیدن تو از هرچی که بود گذشتم

کاش که میدونستی چقدر بدون تو شکستم

صدای خنده ها تو باز می شنوم

بدون تو بغضمو باز می شکنم

...

...

...

 

 

 

 

حرفهاي ما هنوز ناتمام ...

تا نگاه مي‌كني :

وقت رفتن است

باز هم همان حكايت هميشگي !

پيش از آن كه با خبر شوي !

لحظه عزيمت تو ناگزير مي‌شود

آي ...

اي دريغ و حسرت هميشگي !

ناگهان

چقدرزود

دير مي‌شود !

 

چقد زود دیر شد .................

 

 

 

 

 

 

خسته ام از آرزوها ، آرزوهاي شعاري

 

شوق پرواز مجازي ، بالهاي استعاري

 

لحظه هاي كاغذي را ، روز و شب تكرار كردن

 

خاطرات بايگاني ، زندگي هاي اداري

 

آفتاب زرد و غمگين ، پله هاي رو به پايين

 

سقفهاي سرد و سنگين ، آسمانهاي اجاري

 

با نگاهي سر شكسته ، چشمهايي پينه بسته

 

خسته از درهاي بسته ، خسته از چشم انتظاري

 

صندلي هاي خميده ، ميزهاي صف كشيده

 

خنده هاي لب پريده ، گريه هاي اختياري

 

عصر جدولهاي خالي ، پارك هاي اين حوالي

 

پرسه هاي بي خيالي ، نيمكت هاي خماري

 

رو نوشت روز ها را ، روي هم سنجاق كردم:

 

شنبه هاي بي پناهي ، جمعه هاي بيقراري

 

عاقبت پرونده ام را ، با غبار آرزوها

 

خاك خواهد بست روزي ، باد خواهد برد باري

 

روي ميز خالي من ، صفحه ي باز حوادث

 

در ستون تسليتها ، از ما يادگاري



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







نویسنده : soheil
بیست تمپ
درباره سایت
تصویر وبلاگ

آرشیو سایت
امکانات

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 21
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 41
بازدید ماه : 1178
بازدید کل : 48767
تعداد مطالب : 1326
تعداد نظرات : 98
تعداد آنلاین : 1



IS

.

20Temp | بیستــ تمپابزار فتوشاپتصاویر وکتوردانلود نرم افزار گرافیکآموزش فتوشاپکاغذ دیواریپوسته و قالبقالب بلاگفا قالب پرشین بلاگقالب میهن بلاگکد و اسکریپت